مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۲۲۷: به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا که صبر نیست مرا بی تو ای عزیز بیا چه جای صبر که گر کوه قاف بود این صبر ز آفتاب جدایی چو برف گشت فنا ز دور آدم تا دور اعور دجال چو جان بنده نبودست جان سپرده تو را تو خواه باور کن یا بگو که نیست چنین وفای عشق تو دارم به جان پاک وفا ملامتم مکنید ار دراز می گویم بود که کشف شود حال بنده پیش شما که آتشیست که دیگ مرا همی جوشد کز او شکاف کند گر رسد به سقف سما اگر چه سقف سما ز آفتاب و آتش او خلل نکرد و نگشت از تفش سیه سیما روان شدست یکی جوی خون ز هستی من خبر ندارم من کز کجاست تا به کجا به جو چه گویم کای جو مرو چه جنگ کنم برو بگو تو به دریا مجوش ای دریا به حق آن لب شیرین که می دمی در من که اختیار ندارد به ناله این سرنا خموش باش و مزن آتش اندر این بیشه نمی شکیبی می نال پیش او تنها مولانا بلخی