مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۱۵۹: ای ز مقدارت هزاران فخر بیمقدار را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز مقدارت هزاران فخر بی مقدار را داد گلزار جمالت جان شیرین خار را ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو در سجودافتادگان و منتظر مر بار را عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند چونک طنبوری ز عشقت برنوازد تار را گر ز آب لطف تو نم یافتی گلزارها کس ندیدی خالی از گل سال ها گلزار را محو می گردد دلم در پرتو دلدار من می نتانم فرق کردن از دلم دلدار را دایما فخرست جان را از هوای او چنان کو ز مستی می نداند فخر را و عار را هست غاری جان رهبانان عشقت معتکف کرده رهبان مبارک پر ز نور این غار را گر شود عالم چو قیر از غصه هجران تو نخوتی دارد که اندرننگرد مر قار را چون عصای موسی بود آن وصل اکنون مار شد ای وصال موسی وش اندرربا این مار را ای خداوند شمس دین از آتش هجران تو رشک نور باقی ست صد آفرین این نار را مولانا بلخی