مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف الف تا خ
غزل شمارهٔ ۵۸: رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را بدم بی عشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی بدم کوهی شدم کاهی برای اسب سلطان را گر ترکست و تاجیکست بدو این بنده نزدیکست چو جان با تن ولیکن تن نبیند هیچ مر جان را هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را بجه از جا چه می پایی چرا بی دست و بی پایی نمی دانی ز هدهد جو ره قصر سلیمان را بکن آن جا مناجاتت بگو اسرار و حاجاتت سلیمان خود همی داند زبان جمله مرغان را سخن بادست ای بنده کند دل را پراکنده ولیکن اوش فرماید که گرد آور پریشان را مولانا بلخی