مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر پنجم
بخش ۱۱۷ - گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و عکس صدق او و ایثار کردن مخزن بعد از آن گستاخی و استعصام شیخ و قبول ناکردن و گفتن کی من بیاشارت نیارم تصرفی کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این بگفت و گریه در شد های های اشک غلطان بر رخ او جای جای صدق او هم بر ضمیر میر زد عشق هر دم طرفه دیگی می پزد صدق عاشق بر جمادی می تند چه عجب گر بر دل دانا زند صدق موسی بر عصا و کوه زد بلک بر دریای پر اشکوه زد صدق احمد بر جمال ماه زد بلک بر خورشید رخشان راه زد رو برو آورده هر دو در نفیر گشته گریان هم امیر و هم فقیر ساعتی بسیار چون بگریستند گفت میر او را که خیز ای ارجمند هر چه خواهی از خزانه برگزین گرچه استحقاق داری صد چنین خانه آن تست هر چت میل هست بر گزین خود هر دو عالم اندکست گفت دستوری ندادندم چنین که کنم من این دخیلانه دخول این بهانه کرد و مهره در ربود مانع آن بدکان عطا صادق نبود نه که صادق بود و پاک از غل و خشم شیخ را هر صدق می نامد به چشم گفت فرمانم چنین دادست اله که گدایانه برو نانی بخواه مولانا بلخی