مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر پنجم
بخش ۱۱۵ - در معنی لولاک لما خلقت الافلاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد چنین شیخی گدای کو به کو عشق آمد لاابالی اتقوا عشق جوشد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگ عشق بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمین را از گزاف با محمد بود عشق پاک جفت بهر عشق او را خدا لولاک گفت منتهی در عشق چون او بود فرد پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد گر نبودی بهر عشق پاک را کی وجودی دادمی افلاک را من بدان افراشتم چرخ سنی تا علو عشق را فهمی کنی منفعتهای دیگر آید ز چرخ آن چو بیضه تابع آید این چو فرخ خاک را من خوار کردم یک سری تا ز خواری عاشقان بویی بری خاک را دادیم سبزی و نوی تا ز تبدیل فقیر آگه شوی با تو گویند این جبال راسیات وصف حال عاشقان اندر ثبات گرچه آن معنیست و این نقش ای پسر تا به فهم تو کند نزدیک تر غصه را با خار تشبیهی کنند آن نباشد لیک تنبیهی کنند آن دل قاسی که سنگش خواندند نامناسب بد مثالی راندند در تصور در نیاید عین آن عیب بر تصویر نه نفیش مدان مولانا بلخی