حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۲۱۸: در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود بی چراغ جام در خلوت نمی یارم نشست زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود همت عالی طلب جام مرصع گو مباش رند را آب عنب یاقوت رمانی بود گر چه بی سامان نماید کار ما سهلش مبین کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار خودپسندی جان من برهان نادانی بود مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان نستدن جام می از جانان گران جانی بود دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود حافظ شیرازی