مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چونک موسی بازگشت و او بماند اهل رای و مشورت را پیش خواند آنچنان دیدند کز اطراف مصر جمع آردشان شه و صراف مصر او بسی مردم فرستاد آن زمان هر نواحی بهر جمع جادوان هر طرف که ساحری بد نامدار کرد پران سوی او ده پیک کار دو جوان بودند ساحر مشتهر سحر ایشان در دل مه مستمر شیر دوشیده ز مه فاش آشکار در سفرها رفته بر خمی سوار شکل کرباسی نموده ماهتاب آن بپیموده فروشیده شتاب سیم برده مشتری آگه شده دست از حسرت به رخها بر زده صد هزاران همچنین در جادوی بوده منشی و نبوده چون روی چون بدیشان آمد آن پیغام شاه کز شما شاهست اکنون چاره خواه از پی آنک دو درویش آمدند بر شه و بر قصر او موکب زدند نیست با ایشان بغیر یک عصا که همی گردد به امرش اژدها شاه و لشکر جمله بیچاره شدند زین دو کس جمله به افغان آمدند چاره ای می باید اندر ساحری تا بود که زین دو ساحر جان بری آن دو ساحر را چو این پیغام داد ترس و مهری در دل هر دو فتاد عرق جنسیت چو جنبیدن گرفت سر به زانو بر نهادند از شگفت چون دبیرستان صوفی زانوست حل مشکل را دو زانو جادوست مولانا بلخی