مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۲۶ - قصهٔ خواب دیدن فرعون آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهد فرعونی چو بی توفیق بود هرچه او می دوخت آن تفتیق بود از منجم بود در حکمش هزار وز معبر نیز و ساحر بی شمار مقدم موسی نمودندش بخواب که کند فرعون و ملکش را خراب با معبر گفت و با اهل نجوم چون بود دفع خیال و خواب شوم جمله گفتندش که تدبیری کنیم راه زادن را چو ره زن می زنیم تا رسید آن شب که مولد بود آن رای این دیدند آن فرعونیان که برون آرند آن روز از پگاه سوی میدان بزم و تخت پادشاه الصلا ای جمله اسرائیلیان شاه می خواند شما را زان مکان تا شما را رو نماید بی نقاب بر شما احسان کند بهر ثواب کان اسیران را به جز دوری نبود دیدن فرعون دستوری نبود گر فتادندی به ره در پیش او بهر آن یاسه بخفتندی برو یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر در گه و بیگه لقای آن امیر بانگ چاووشان چو در ره بشنود تا ببیند رو به دیواری کند ور ببیند روی او مجرم بود آنچ بتر بر سر او آن رود بودشان حرص لقای ممتنع چون حریصست آدمی فیما منع مولانا بلخی