استاد رودکی
قصیده ها و قطعه ها
شماره ۱۲۷: می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بر همه میران جهان یافته شاهی می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی می خواه، که بدخواه به کام دل تو گشت وز بخت بد اندیش تو آورد تباهی شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای عید آمد و آمد می و معشوق و ملاهی چون ماه همی جست شب عید همه خلق من روی تو جستم، که مرا شاهی و ماهی مه گاه بر افزون بود و گاه به کاهش دایم تو برافزون بوی و هیچ نکاهی میری به تو محکم شد و شاهی به تو خرم بر خیره ندادند ترا میری و شاهی خورشید روان باشی، چون از بر رخشی دریای روان باشی، چون از بر گاهی آن ها که همه میل سوی ملک تو کردند اینک بنهادند سر از تافته راهی دام طمع از ماهی در آب فگندند نه مرد به جای آمد و نه دام و نه ماهی مهتر نشود، گر چه قوی گردد کهتر گاهی نشود، گر چه هنر دارد، چاهی استاد رودکی