جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۰: بر سر کویت ز من خشک استخوانی مانده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کویت ز من خشک استخوانی مانده پیش تیرت یادگار از من نشانی مانده در بیابان غمت تا رفته عقل و صبر و هوش چیست دل سرگشته ای ازکاروانی مانده زیر ابرو چشم و رخسارت بود بر روی گل خفته ترکی مست و بر بالین کمانی مانده تا یکی را زان دو لب پوشیده خط گویی ز من نیم جانی گشته غایب نیم جانی مانده جان بر اوج آسمان از آستانت دور هست بر زمین مرغی ز عالی آشیانی مانده بی توگفت و گو نخواهم بهر ناله در رهت چون درآیم در دهان جنبان زبانی مانده مانده جامی از جوانی دور و زانش باک نیست باک ازان دارد که مهجور از جوانی مانده جامی هروی