جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹: شدم به صحبت پیر مغان سحرگاهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شدم به صحبت پیر مغان سحرگاهان ز قید هستی موهوم خود امان خواهان ربود آگهیم را به یک دو جرعه می که نیست رستن ازین قید کار آگاهان فداش هستی من کز فروغ طلعت خویش نهد چراغ هدایت به راه گمراهان درخت وصل بود بس بلند و طرفه کزان نچید میوه بجز دست دست کوتاهان چه سود شوکت شاهی که در نشیمن خاک یکیست ذل گدایان و عزت شاهان برای پرورش جان خوش است کاهش تن خلاف مذهب تن پروران و جانکاهان بلاست محتسب ار ناگهان رسد جامی حذر فریضه بود زین بلای ناگاهان جامی هروی