جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۳: تو نازنین جوانی و من پیر ناتوان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو نازنین جوانی و من پیر ناتوان بر حال پیر مرحمتی می کن ای جوان بر دامنت چه عار نشیند گر اوفتد برخاک خشک سایه ات ای تازه ارغوان کس جز تو شهریار نشاید اگر بفرض شهری کنند خاصه بنا بهر نیکوان کردی وداع و بار سفربستی و شدند همراه تو هزار دل و جان چو کاروان بهر خدا که باز نگر وز سرشک ما بین سیلهای خون ز پی کاروان روان تو می روی به مرکب رهوار و من ز اشک صد پیک قطره زن ز پیت می کنم روان جامی مگو که پای به دامان صبرکش خود گو کزان جمال صبوری کجا توان جامی هروی