جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۱: خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس شاکرم از لب خندان تو چندان که مپرس یاد آن روز که سر دهنت پرسیدم لب گرفتی ز سر ناز به دندان که مپرس روزی از بیم کسان زیر لبم پرسیدی یافتم ذوقی ازان پرسش پنهان که مپرس سر خوبانی و سامان جهان آشوبان بی تو زانسان شده ام بی سر و سامان که مپرس بامدادان که به گردن فکنی خلعت ناز فتنه ها برزندت سر ز گریبان که مپرس چه غم از ضربت چوگان ملامت که بود با خودم حالی ازان گوی زنخدان که مپرس بی تو جامی چو تنی مانده ز جان است جدا از تن خویش که می گویدت ای جان که مپرس جامی هروی