جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵: باغبان می خواست برد شاخی از سرو بلند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باغبان می خواست برد شاخی از سرو بلند دید کو ماند به قدت اره در نرمی فکند تا لبت را دیده ام هرگز نرفته ست از دلم نی بدین چسبندگی شهد است نی جلاب قند می نگویم چون سپند و آتش است آن خال و رخ کی چنین آرام گیرد بر سر آتش سپند عاشق رنجور را کز لعل تو مانده ست دور گرچه باشد شربت عیسی نیفتد سودمند جان بسی کندیم بهر گوهری از کان وصل کان اگر اینست و گوهر جان بسی خواهیم کند دود آه من که پیچان می رود تا آسمان کنگر مقصود را خواهد شدن روزی کمند از سعادت آن دو رخ بر عاشقان آمد دو در یارب ابواب سعادت بر رخ جامی مبند جامی هروی