جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲: آن چه نور است که از وادی بطحا برخاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چه نور است که از وادی بطحا برخاست که همه کون و مکانش به تماشا برخاست وان چه نخل است به یثرب که چو بالا بنمود نعره شوق وی از عالم بالا برخاست یکزمان بر سر راهش به تماشا که نشست که ز عشقش نه سراسیمه و شیدا برخاست عاقبت بر لب او ختم شد از معجز حسن گرچه اول دم احیا ز مسیحا برخاست هیچ جا نکته ای از لعل شکرخاش نرفت که نه پرشور شد آن مجلس و غوغا برخاست دردنوشان غمش نعره مستانه زدند چه صداها که ازین گنبد مینا برخاست شد خرامان سوی صحرا اثر دامن اوست هر گل و لاله که از دامن صحرا برخاست وعده ای از لبش امروز به میخانه رسید از دل باده گساران غم فردا برخاست دید جامی قد آن سرو به جولانگه ناز پا ز سر کرده به خدمت به سرپا برخاست جامی هروی