جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱: آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست از شاخ گل نه غنچه که پیکان برآمده ست بر هر گل زمین که گذشته ست خنده ناک از نوک خارها گل خندان برآمده ست هرجا نهاده طره ژولیده بر عذار پهلوی لاله سنبل و ریحان برآمده ست در هر چمن که سایه فکنده ست قامتش برجای سایه سرو خرامان برآمده ست در دل شکست ناوک آهم چه حاجت است خط عذار او که زره سان برآمده ست کو آن کمند زلف که در چاه آن ذقن مانده ست دل اسیر اگر جان برآمده ست تا بسته ام گزیدن آن لب به خود خیال آب حیاتم از بن دندان برآمده ست نوری که شب به دامن گردون فرو شود هر صبحدم تو را ز گریبان برآمده ست تا کرد وصف خط تو جامی بنفشه اش از جویبار جدول دیوان برآمده ست جامی هروی