جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰: بر طرف رخ نهادی آن جعد مشکسا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر طرف رخ نهادی آن جعد مشکسا را چون شب سیاه کردی روز سفید ما را بویت به هر مشامی حیف است اگر توانم سوی تو ره ببندم آمد شد صبا را بعد از هجوم هجران بی دولت وصالت باز آمدن چه امکان صبر گریز پا را از لعل تو ز چشمم شد خون دل روانه بس رازها که گردد از باده آشکارا دارد رقیب با من دندان زنی به کویت با هم نزاع دیرین باشد سگ و گدا را باشد بنای دولت بر همت گدایان اینست بر کتابه ایوان پادشا را با صحبت که گیرم انس اینچنین که عشقت بیگانه ساخت با من یاران آشنا را فریاد ازان معلم کآموخت در دبستان تاراج دین پیران طفلان دلربا را جامی ز سفله طبعان کم شد صفای حالت کردی سفال تیره جام جهان نما را جامی هروی