جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۸: نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها بلی منزلگه مقصود را باشد نشانیها نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را امید کامگاریها نوید شادمانیها کجا شد آن ز روی او شبم را روشناییها کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانیها جوانی در سر و کار جوانان شد نمی دانم کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانیها خضر از توست زنده عیسی از تو زنده سازنده تویی آری به لبها چشمه سار زندگانیها نه از زخم تو میرند آهوان در صیدگه لیکن کنند از ذوق بر تیر و کمانت جان فشانیها زبان مالی به لب هر دم کش از لب می کنم شیرین کنی کامم ز حسرت تلخ ازین شیرین زبانیها بود کوه غمت بر دل گران و دل گران بر تن ز کویت رفتم اینک وز درت بردم گرانیها رموز عشق را جامی درون ساده می باید به آب می بشو لوح ضمیر از خرده دانیها جامی هروی