جامی هروی
قصاید
شمارهٔ ۱۵: چیست آن شاهد سفید عذار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چیست آن شاهد سفید عذار رو برهنه روان به هر بازار بس که بر وی رسیده کوب ز دهر مانده بر پشت و روی او آثار صورت اوبافضل الاشکال می رباید دل از صغار و کبار اختر روشن است لیک او را بخل ثابت کند کرم سیار چون منافق دورو ولی ز اسلام رکن اول نوشته بر رخسار کاسبان را وصال او آسان ممسکان را فراق او دشوار بهر اندوه دیدگان آرد مایه عشرت از خم خمار سوی هجران رسیدگان آید به تلطف گرفته دامن یار در نداده ست بی میانجی او هیچ معشوقه تن به بوس و کنار چون گرانی کندهنر گیرند سبکی عیب باشد از وی و عار داغها بی شمار آید ازو برتن مدخلان به روز شمار اصل او سیم ناب و چون سیماب نیستش در کف جواد قرار پختگان گر چه خام خوانندش هست ازو پخته مفلسان را کار هست تا غایتی عزیز که نیست جز به چشم بلند همت خوار سال و مه در تردد اودزد روز و شب در کمین او طرار نام او نکته پریشان است لیک جمعیت آورد بسیار آمد امسالم آنقدر ز عراق که کف جود شاه جم مقدار گر کند سال دیگرش تضعیف عدد آن رسد به بیست هزار شاه یعقوب بن حسن که گرفت جود را طبع او چو عدل شعار جود او فیض لطف را منبع عدل او قصر ملک را معمار تا بود در محاورات عرب نام شب لیل و نام روز نهار شب او همچو روز روشن باد روز اعداش تیره چون شب تار جامی هروی