جامی هروی
قصاید
شمارهٔ ۱۰: قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قبه بر کیوان رساند این کاخ گردون آستان گو کلاه انداز ازین شادی زمین برآسمان دورها می گشت در دل آرزویی چرخ را تا نهاد این آرزو در دامن آخر زمان بیت معمور از سپهر ای کاش می آمد فرو تا درون نه صدف باشند با هم توامان تا نسوزد قدسیان را پر فروغ شمسه اش در میان فراش صنع افراخت نیلی سایبان در درونش ساکنان را حاجت گفتار نیست کز صفایش راز کس در دل نمی ماند نهان آشیان از چوب خواهد مرغ شاید گر کنند این بنای چوب را مرغان عرشی آشیان تا به روز جشنش از گوهر بیارایند صحن بر سر او پر نثار گوهر است این سبز خوان هرکه چون رنگین کمان بیند مقوش طاقهاش جز زهی چون تیر ناید در دهانش زان کمان غرفه اش چشم است و طاقش ابروان بالای چشم باد روشن چشم او از طلعت شه جاودان خسرو و غازی معزالدوله کهف الخافقین آفتاب اوج برج سلطنت سلطان حسین جامی هروی