جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی تا درین ره ننهی پای به جایی نرسی هرچه جز شستن دست هوس از حاصل خویش باشد اینجا همه بی حاصلی و بوالهوسی تا بری عهد به سر نسبت از آدم بگسل عهد الله الی آدم عهدا فنسی کم زن از وصل ریاحین نفس ای مرغ قفس که تماشاگر بستان ز شکاف قفسی گرچه از محمل لیلی نرسد بانگ درای شادم از قافله او به مقام جرسی آید از نور رخت زمزمه نارکلیم یعلم الله که تو از شعله آن مقتبسی نیست جز حکم تو در کشور ما حکم دگر شغل تو روز بود شحنگی و شب عسسی تا لب جام شد آلوده ز شهد لب تو می زند مرغ دلم پر به هوای مگسی زنده شد جامی از انفاس خوشت جان سخن شاید ار نام برآری به مسیحا نفسی جامی هروی