جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز دنباله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز دنباله کنون افتد به جان خون دلم پرکاله پرکاله چه خیزد بی تو از گشت چمن چون ساقی دورم دهد در بزم گل خون جگر از ساغر لاله به هر باغی که سوزم بی تو از ژاله چه باک آنجا که چون باران گدازد زآه گرمم در هوا ژاله چو جان جا در دلم داری هم آنجا گوش کن جانا که من از ضعف نتوانم که از دل برکشم ناله لبت را نسیم جانی وام دادم تا پس از مردن بیا جانا که از هجران رسید آن وام را حاله حوالت کن به من چون در مزاجت گرمی آرد می که داغ تب به جانم به که بر لبهات تبخاله به خوبان روی کن جامی که درس عشق به داند جوان چارده ساله ز پیر چارصد ساله جامی هروی