جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن عید جان کجاست که قربان او شویم دریک نظاره کشته جولان او شویم جولانگهش کدام زمین است کز مژه خاشاک روب عرصه میدان او شویم ما را تمتعی نبود از جمال او از بس که در مشاهده حیران او شویم هر تشنه لب ز چاه کند جست و جوی آب ما تشنه لب ز چاه زنخدان او شویم بگشای برقع از رخش ای باد نوبهار تا عندلیب تازه گلستان او شویم پیچید به پرده های فلک دود آه ما چون شعله زن ز آتش هجران او شویم با عاشقان بی سر و سامان خوش است یار جامی بیا که بی سر و سامان او شویم جامی هروی