جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم وگر ازمن بپوشی روی از نامت زبان بندم گرفتارم به بند عشق تو از من مشو رنجه پی روپوش اگر خود را گهی براین و آن بندم بلای هجر تا ناید فرو بر من کنم هر شب ز پیچان دود دل زنجیر و در بر آسمان بندم نهم زلفت به کف گفتی پی دفع فراموشی برانگشتت بیا تا از رگ جان ریسمان بندم عذارت گل ولی پست است گلبن با قدت آن به کش از گلبن بچینم بر سر سرو روان بندم گه قتلم کمانت را گسست از زور بازو زه بیا کز رشته عمر خودت زه بر کمان بندم مگو جامی صبوری پیشه کن کافتد به من آتش اگر یک لحظه چشم از گریه و لب از فغان بندم جامی هروی