جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در گریان ز شهر آیم برون گلهای صحرا بنگرم خواهم به طوفان بلا عالم تهی از دیگران تا گه گهی آن روی را باشد که تنها بنگرم می میرم از یک دیدنش هان ای رقیب از مرگ من می خواهی از رخسار او برقع بکش تابنگرم امروز دیدم روی او مشکل که تا فردا زیم چندان امان ده ای اجل تا بخش فردا بنگرم آنچ از غم او می کشم حاشا که از وی چون رهم بر کوی خوبان بگذرم در روی زیبا بنگرم با آه خود دارم هوس هر شب شدن بر آسمان تا بی لب جانبخش او حال مسیحا بنگرم جامی نبینم حاصلی در کوی او عشاق را جز آب چشم و دود دل چون زیر و بالا بنگرم جامی هروی