جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست جای آن دارد اگر دل را ازین تن برکنم همچو سایه با من از هستی من چیزی نماند قد نما چون سرو تا خود را به پایت افکنم بس که زخم تیرباران غمت بر من رسید چشمه سار محنت و درد است ازین باران تنم سایه اندازم ز کویت خیمه سان بر باغ و راغ گر نگردد کوه اندوه تو میخ دامنم جامی از سوز درون گشتم بسی روشن ضمیر صیقل آیینه شد خاکستر این گلخنم جامی هروی