جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم آن به که به مژگان ز رخت دیده بدوزم تنگ آمدی از من مگشا در نظرم روی بگذار که از آتش شوق تو بسوزم خواهم چو مه نو ز تو انگشت نما شد زینگونه که کاهد غم تو روز به روزم دل خون شد و سر خاک به راه غم عشقت در دل غم و در سر هوس توست هنوزم شب شعله آهم ز تو بر سقف علم زد هر نی شد ازان مشعله خانه فروزم از کشمکش هجر کمانیست خمیده این تن که بر او خشک شده پوست چو توزم مو گفتم و جامی زمیان تو سخن راند جز خاطر دانا که کند فهم رموزم جامی هروی