جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام هات الصبوح صبحک الله یا غلام در بزم تو به دور پیاپی چه حاجت است یک جام نیم خور تو باشد مرا تمام خام است هرکه پخت خیال وجود غیر خوشوقت پخته ای که برست از خیال خام زاهد گرفت سبحه به کف صید عام را از مهره کرد دانه و از رشته ساخت دام مشهور شهر شد به کمال ورع ولی آن را که رد خاص چه سود از قبول عام شیخی چو جام نیست مریدان عشق را خوش آنکه داد دست ارادت به شیخ جام جامی ز شیخ جام طلب کن دوام فیض کز فیض اوست عشرت میخوارگان مدام جامی هروی