جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز فیض رشحات نم باران قدم سربرافراخت نی از خاک نیستان عدم کرد در خود نظری دید قبایی زقصب تنگ بر قامت او دوخته خیاط کرم لیک دانست که باپای فرو رفته به گل هست در زیر قبا صد گره و بند به هم گفت یارب بگشا این گره و بند وبده دست لطفی که برآرم زگل و آب قدم نایی اش کندقبا از بدن و پای زگل گره و بند گشادش ز دل و جان دژم لب نهادش به لب و چون زخودش یافت تهی در وجود تهی از خود شده او زد دم از دم خویش روان در تن او ساخت عیان هر چه در پرده نهان داشت ز الحان و نغم نی ازان بانگ و ندا گفت نباشد دم من جز دم او و ازین دم نخورم هیچ ندم بلکه من اویم و او من به مثل گرچه کشد مدعی بر رخ ایمان من از کفر رقم جامی اسرار مکن فاش که در مذهب قوم نه زبان محرم این راز نماید نه قلم همه دانند کز افشای چنین معنی رفت صاحب قول انا الحق به سر دار ستم جامی هروی