جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۷۱۲: کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمند افکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمند افکن شکرگفتار و شیرین لب سمن رخسار و سیمین تن خرامان هر کجا باشی رخ ما و کف آن پا سواره هر طرف رانی سر ما و سم توسن سپاهی کشته شد هر گوشه ای تیر نظر مگشا جهانی فتنه شد هر جانبی طرف کله مشکن به صد خواری سرم افتاده در میدان عزیزش کن زکات حسن را چون گوی یکبارش به چوگان زن دهان پر شعله شوق است و لب از آه می بندم که می ترسم سیه گردد جهان از دود این روزن فدایت باد جان ای زاغ چون میرم درین صحرا خدا را استخوانم را ببر پیش سگان افکن جهان را ای فلک شبها به نور مه چه افروزی چو دارد شعله آه من این ویرانه را روشن چو گشتم کشته در راهت ز من دامن کشان مگذر مباد از خون ناپاک من آلاید تو را دامن ز بامش گر رسد مرغی ز جان طعمه مده جامی که قوت طایر قدسی نشاید دانه ارزن جامی هروی