جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۶۶۹: بس که درد سر ز فریاد و فغان خود کشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که درد سر ز فریاد و فغان خود کشم از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم جان برآمد لیکن از دل برنمی آید هنوز کز دل و جان ناوک ابرو کمان خود کشم میهمان شد ماه من دردا که جز جان تحفه ای نیست در دستم که پیش میهمان خود کشم تا درآمد از درم آن سرو هر دم دیده را کحل بینایی ز خاک آستان خود کشم می کشم از سینه بی پیکان خدنگش را چو نیست قوت آنم که پیکان ز استخوان خود کشم سر که بارش می کشم عمری به دوش از بهر چیست گرنه روزی در ره سرو روان خود کشم دفتر جامی ست این از نکته های عشق پر می برم تا پیش شوخ نکته دان خود کشم جامی هروی