جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۶۱۸: بیا که وصل تو را از خدای می خواهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که وصل تو را از خدای می خواهم بیا که گوش بر آواز و چشم بر راهم به مهر روی تو با دیده ستاره فشان نشسته شب همه شب در نظاره ما هم خوش آنکه من به فراقت نهاده باشم دل نوید دولت وصلت دهند ناگاهم گذشت عمر و نیامد به چنگم آن سر زلف ببین درازی امید و عمر کوتاهم اگر نه خانه کنم همچو کوهکن در سنگ به بام و در فتد آتش ز شعله آهم غلام پیر مغانم که فیض عامش ساخت به یک دو جام ز انجام کارآگاهم مگو به عشوه کزین خاک در برو جامی که من سگان تو را کمترین هواخواهم جامی هروی