جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۵۹۹: نه صبر آنکه از خاک سر آن کوی برخیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه صبر آنکه از خاک سر آن کوی برخیزم نه روی آنکه بنشینم سگش را آبرو ریزم چنان در مهر آن خورشید خو کردم به تنهایی که گر دستم دهد از سایه خود نیز بگریزم هوس دارم که ریزد خون من امروز تا فردا بهانه سازم آن را دست در دامانش آویزم علاج خویش پرسیدم طبیب عشق را روزی ز فکر عقبی و سودای دنیی داد پرهیزم نمی خواهم ز غیرش در جهان دیار ازان هر دم ز سیلاب مژه چون نوح طوفانی برانگیزم چو فرهادم ازان بر سینه باشد کوه درد و غم کزان شیرین دهان نبود میسر غنچه پرویزم مگویید ای نکوخواهان کزان بدخو ببر جامی معاذالله اگر از وی ببرم با که آمیزم جامی هروی