جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۴۸۶: دلم که شوق لبت داد شربت اجلش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم که شوق لبت داد شربت اجلش به مهر خط تو شد مهرنامه عملش چه جای طعن دلم را به مستی لب تو چو داد باده ازین جام ساقی ازلش کدام شیفته دل در کمند زلف تو بست که عقل خنده نزد بر درازی املش چو سنگ اساس جفا محکم است ازان دل سخت کجا رسد ز نم چشم عاشقان خللش خوشا مرقع صوفی که محتسب هر دم کشد پیاله ز جیب و صراحی از بغلش اگر چه در همه عمرش بدل نیافته ام بس این که یافته ام همچو عمر بی بدلش چو راند جامی ازان چشم آهوانه سخن سرود بزم غزالان مست شد غزلش جامی هروی