جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۳۴۲: تا دامن آن تازه گل از دست برون شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا دامن آن تازه گل از دست برون شد چون غنچه دلم ته به ته آغشته به خون شد گفتم نکنم میل جوانان چو شوم پیر فریاد که چون پیر شدم حرص فزون شد بگشاد صبا تاری ازان جعد مسلسل صد خسته جگر بسته زنجیر جنون شد از بس که مرا سوخت خط غالیه بویت از دود دلم روی هوا غالیه گون شد صد بار شد از عشق توام حال دگرگون یک بار نگفتی که فلان حال تو چون شد جان سوخت غم عشق توام شاد مبادا آن کس که بدین ورطه مرا راهنمون شد مرغ دل جامی که کسی را نشدی رام در دام سر زلف تو افتاد و زبون شد جامی هروی