جامی هروی
غزلیات جامی
شمارهٔ ۲۶۲: شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد به نقش هستی خود بند شیخ خودپسند ماند محروم از تماشای جمال نقشبند کور شو گو دیده خودبین که بهر آن جمال چرخ مجمر آفتاب اخگر بود انجم سپند کی کند باور که نوشیده ست خضر آب حیات مرده ای کز مشرب مردان نباشد بهره مند اهل دل آیینه اند ای شکل نامطبوع خویش دیده در آیینه طعن و لعن بر آیینه چند آن که تف بر آینه افکند چون در آینه دید روی زشت خود تف هم به روی خود فکند پست همت را ز بالا واردی ناید فرو گر شکافد سقف مسجد را به اوراد بلند خواجه صفرایی ست زان رو تلخکام و خشک لب مانده آب شور جویان بر لب دریای قند شانه کاری را شمارد از محاسن شیخ شهر جای آن دارد که گردد پیش رندان ریشخند دست بگسل جامیا از رشته تسبیح زرق زانکه نتوان صید مقصودی گرفتن زین کمند جامی هروی