جامی هروی
سایر اشعار
شمارهٔ ۷ - فی المربع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الا ای ماه اوج دلربایی که خیل نیکوان را پادشایی مکن تا می توانی بی وفایی که دور است از طریق آشنایی زهی در دلربایی شوخ و چالاک هزاران جان پاکت صید فتراک به راه توسنت خلقی شود خاک سواره هر گه از راهی برآیی شبی خواهم نهان از پاسبانت بمالم رخ به خاک آستانت نگویم هستم از خیل سگانت که چندین خوش نباشد خودستایی مکن عزم رحیل ای ترک سرمست که خواهد شد عنان عقلم از دست مرا چون رشته جان با تو پیوست نباشد طاقت روز جدایی چو گل کو را برد باد بهاری به صد تعجیل می رانی عماری من از پی چون جرس نالان به زاری بود رحمی کنی لطفی نمایی به جان آمد ز درد دوریت دل غم هجران عجب کاری ست مشکل به صورت گر چه رفتی از مقابل هنوز اندر میان جان مایی نه دردم را دوا پیدا نه مرهم سزد گر نبودم پروای عالم من و کنج فراق و گوشه غم تو با صد عشرت اکنون تا کجایی گه از دل ناله بر گردون رسانم گهی از دیده سیل خون فشانم چو دانی آشکارا و نهانم ز حال من چنین غافل چرایی برو جامی به سوز و درد درساز مکن چون عود هر دم ناله آغاز کسی کو ماند از دلدار خود باز ز درد و غم کجا یابد رهایی جامی هروی