فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۶۳ - تحت نظر بودن پس از مراجعت از اروپا: فصل گل چو غنچه، لب را از غم زمانه بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فصل گل چو غنچه، لب را از غم زمانه بستم از سرشک لاله رنگم، در چمن به خون نشستم ای شکسته بال بلبل، کن چو من فغان و غلغل تو الم چشیده هستی، من ستم کشیده هستم تا قلم نگردد آزاد، از قلم نمی کنم یاد گر قلم شود ز بیداد، همچو خامه هردو دستم گر زنم دم از حقایق، بر مصالح خلایق شحنه می کشد که رندم، شرطه می کشد که مستم ملت نجیب ایران، خوانده با یقین و ایمان شاعر سخن شناسم، سائس وطن پرستم پیش اهل دل از این پس، از مفاخرم همین بس کز برای راحت خویش، خاطر کسی نخستم هرکجا روم به گردش، آید از پِیَم مفتش همت بلندپرواز، این چنین نموده پستم من که از چهل به پنجه، ماه و هفته بوده رنجه کی فتد به سال شصتم، صید آرزو بستم؟ ای خوشا نشاط مردن، جان به دلخوشی سپردن تا چو فرخی توان گفت، مردم و ز غصه رَستم فرخی یزدی