فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۶۲: دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم آه سردی داشتم آری که دردی داشتم سرخ روئی یافتم از دولت بیدار چشم ورنه پیش از اشکباری رنگ زردی داشتم زورمندی بین که تنها پهلوان عشق بود گر به میدان محبت هم نبردی داشتم از رفیقان سفر ماندم عقب فرسنگها یاد از آن روزی که پای ره نوردی داشتم باغ و ورد عاشقان نبود بغیر از داغ و درد داغ و دردی دوش همچون باغ و وردی داشتم تیشه بالای سر فرهاد خونها خورد و گفت وه چه صاحب درد شیرین کار مردی داشتم فرخی یزدی