جامی هروی
روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان)
بخش ۸: نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید. نوشیروان گفت: بگذار آن کس که گرفت باز نخواهد داد و آن کس که گرفت باز دید نمامی نخواهد کرد بعد از چند روز آن شخص درآمد جامه های نو پوشیده و موزه نو در پا کرده. نوشیروان اشارت به جامه های وی کرد که اینها از آن است وی دامن از موزه برداشت که این نیز از آن است. نوشیروان بخندید دانست که آن را به ضرورت احتیاج کرده بود، بفرمود تا هزار مثقال زر به وی دهند. از گناه تو چو آگاه شود شاه کریم معترف باش به آن وز کرمش عذر بخواه مکن انکار گنه زانکه گناه دگر است بلکه بسیاری ازان هم بتر انکار گناه جامی هروی