محقق ترمذی
معارف | ترمذی
متن 44
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرد عاقل اگر بیابانی ست جان او لوح سرّ ربانی ست بعضی گویند: «فقیر محتاج بود یعنی اگر آن غنی که او بدو محتاج است غنی راستین بود فقیر غنی راستین را فقیر راستین بود و اگر محتاج است به غنی فانی دروغی آن فقیر نیز هم دروغین است». حسین بن سمعونگوید: «هر چیزی را فقری است یعنی که هر چیزی را محتاج است و نیازمند بدان چیزی که بایست اوست» از همه حاجت های عالم و درویشی های عالم زیان کارتر و مضرتر حاجت های نفس اماره است و از همه فقرها و حاجت ها شریف تر و عزیزتر فقر و حاجت عقل است که او در آن حاجت جز به خدای تعالی محتاج نیست زیرا چون نفس من فقیر شود و محتاج درحال طلب دنیا [کند] که مبغوض خداست زیرا خدا او را این خاصیت داده است که دوری طلبد از خدا چنان که خفاش را و کرم های شب رو را این خاصیت دادست که از ضعف دیده نخواهند الا شب را هرچند هستی ایشان از آفتاب است که آفتاب قوام همه ارواح [انسا]نی است و چون دل من محتاج شود ملکی طلبد که حجاب [شود] مرا از ملک باقی و چون عقل من فقیر شود و محتاج، طلب نکند الا غذای خویشتن و آن علم است و حکمت زیرا حق تعالی عقل را از نور عقل و حکمت آفریده است وَ کُلُ شَی ءٍ یَرْجِعُ اِلی اَصلِه وَ جِنْسه و چون محتاج شود همت من که شاخی است از شاخ های درخت عقل وجد خواهد یعنی یافتن دردی خواهد زیرا درد مقدمۀ درمان است هرچه اول درد آن را داشتی آنگه آن را یافتی روح را درد قالبی بود سلیم تا آنچه می خواهد به آلت تن به جا آورد و اگر آنش یاد نیست کی چون طالب قالب بود این ساعت در هر پیشه که هست اول درد طلب آن پیشه بود و هر هم نفسش که هست اول در طلب او بود آنگه یافتن او و شرح این دراز است و چون وجد یافت یعنی درد یافت صرْتُ حُراً آزاد شدم از دردهای دیگر چنان که حکیم فرمود: آن جهان و این جهانت را به یک دم درکشد گر نهنگ درد دین ناگاه بگشاید دهن و اگر از آن درد بزرگ غافل شوم باز این دردهای کوچک همچو شب روان در جنبش آیند حس یابندگی آفتاب وجد رفت از خانۀ دل. محقق ترمذی