محقق ترمذی
معارف | ترمذی
متن 19
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمال حضرت ربوبیّت را محرم باشم تو خود را پنهان کنی از من که نامحرمی مرا خادمکرده است و همه شهوات فروبریده آنگاه در حرم خودم آورده مخدوم و محرم همه عالم کرده علم و قدرت را در کار می باید داشتن، به بددلی مردم در جو یک خردک غرقه شود و به پردلی از دریاهای بزرگ بگذرد اگرچه واقعه ای سخت عظیم است بددل نباید بود. گفتم که مگر صید کنم با دامم صید آمد و برد مر مرا با دامم هر آن کو سر نهد او بر سرآمد خود افکن با همه عالم برآمد از حق بیاموزید که لطفش بر مثال خاتونِ خوشِ لطیف است کنیزکان پیش کرده است هرکه به کنیزک فرود آید خاتون پرده فروکشید که همان جا باش ای دون همّت همّت باید که عالی باشد و مرد هر چیزی را چنان بیند که وی است و می گوید که: «اَرِنَا اَلاَشْیاءَ کَما هِی»و چون روشنی و ذوق دید شکر کند و در طلب و نیاز بیفزاید که لَئِن شَکَرْتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌهمچنان که نعمت ستور را بهر قوّت نفس امّاره از کاهدان می فرستد نیز از بهر قوت و قوّت دل نفس مطمئنه را از زعفران زار سینه اولیا می آید که اگر زعفران زار نیست رخ زعفرانی چرا دارد اکنون همچنان که از بهر مرکب پادشاه که تو را عطا داده است و از بهر علف وی شکر می باید چون شکر گویی در تزاید آید (که لَئِن شَکَرْتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ) و چون کفران آری به عذاب درمانی که (وَ لَئِن کَفَرْتُمْ) ان عذابی لشدید و آن فرقت بود که اَلْفُرقَةُ عَذابُ. فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْچون از دریا به کرانه افتد آفتاب در او اثر کند و رنجور شود از وخامت شکم ماهی که زندان یونس روح بود و وخامت دریای دنیا که مسکن (این ماهی) بود آن را زائل گرداند از او، ولایت سردی است چون از آن بگذری جایی برسی که لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لَا زَمْهَریراًولیک سَیْر در چنین سردسیر با این چنین سر و پای ممکن نیست تا نفس شیخ به اثر خود که گرمی است یاری ندهد اما آن گرمی اندک باید تا نسوزد همچنین خرمن سوخته نشود که این خرمن سوخته شده است زهی خرمن سوخته آن گرمی تابد آنجا باید چون از آنجا گذر کنی خورشید آن عالم که مقصود است بر تو بتابد و اگر سوزانی نفس شیخ بسیار شود نیز از بیخ (و بن) برکند همچنان که کرم پیله راگرم دارند ولی چندان گرم ندارند که هلاکش کنند (زنان بر نیفه می زنند و احتیاط می کنند تا نسوزند اکنون رها کن تا به سبب تابش و گرمای آن عالم پررنج می باشی اگر گوشتت را می خورند کرمان محنت تا بخورند گو که: «تا برگ نخورند ابریشم حاصل نشود» عوض گوشت پاره ای گنده چندین چیز حاصل شود آن زیان بود؟! اینت محال) ایوب علیه السلام از بهر این گفت مَسَّنِیَ الضُّرُّبر طریق استفهام به طریق انکاریعنی این ضرر بود پاره ای گوشت گنده از من فوت شود و عوض صد هزار هزار چه هزارهزار. خوبت از روی لفظ می گویم ورنه رویت ز خوب خوب تر است محقق ترمذی