بهاءُالدّین وَلَد
جزو دوم
فصل 92
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سؤال کردند که مؤمن زندانی است چگونه خوش ‏دل باشد گفتم چو صدّیق باشد [خوش ‏دل باشد] چونیوسفصدّیق در زندان، وقتی که مؤمن معصیتی می‏ کند و دهانش تلخ می ‏شود که من با چنین معصیتی از الله چگونه مغفرت طمع دارم و چگونه به الله به نیاز و مخاطبه سخنی گویم باید که بدین تلخ شدن و شکسته شدن تن شادمان باشی و رضا بدهی بدین قسمت که الله کرده است که از خوف فراق او تلخ دهان می‏ باشی و تا گِرَوِشی نباشد چرا از عقوبت ترسان باشی و اگر با گستاخی و دلیری بر جنایات، شادمان باشی بر یاد بهشت و لطف و کرم و مغفرت وی، آن گروش و دوستی و اعتقاد است کیف ما کان در این روش غم و شادی و شکستگی از جنایات و دلیری بر جنایات دلیل محبّت توست و دلیل اعتقاد توست مر الله را و محبّت تو مر الله را دلیل محبّت الله است. مر تو را یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّوُنَهُ‏هرکجا که گریه است و خنده است خنده از بهر وصال به لطایف الله است و گریه از بهر فراق از لطایف الله است آدمی بچه چو از خردکی بلند می‏ شود شادمان است از لطایف الله و به وقت کبر سن دژم و گریان است به سبب فراق از لطایف الله، خندان بدو و گریان از فراق او، اکنون اگر خوشی خود را ابدی خواهی ابدی را خدمت کن یعنی اگر در ذکر الله آیی بُستان اجزای تو شکفته شود و باغ جان تو در خنده آید و صبای حالت تو وزان شود نظر کن که الله به نفس مبارک خود چگونه درمی ‏دمد که اجزای تو در خنده می ‏آید اگر بگویی در دمیدن از لب و دندان باشد پس بگویم که اسباب وزیدن صبا همچون لب و دندان الله است چنان که روح به واسطۀ لب و دندان دردمد الله به لب و دندان اسباب درمی‏ دمد و نظر می ‏کن که الله نهال حالت در روح تو می‏ نشاند به دست خود اسباب چون ساعد سیمین الله است اِلی غَیْرِ ذلِکَ مِنْ تَصْوِیْراتِ الله‏ الَّذِیْنَ کَفَرُوْا وَ صَدُّوْا عَنْ سَبِیْلِ اللهِ‏. سبیل الله همین الله است و نظر به الله است خود را بر روی الله می ‏بینم امّا الله واسع است که هر جزو من بر روی الله صدهزار ولایت دارد و همین زمان که سخن می‏ گویم و می‏ نویسم الله مرا می ‏اندازد و می ‏غلطاند تا مستعمل بوم در کار به حرکت و سکون چنان که از غلطانیدن در کار گویی سر و روی من می‏ شکندی اکنون چو الله اجزای مرا چنین بر کار می‏ دارد و می ‏گرداند در این کارهای اجزای خود نظر کنم با سهم شوم و پرهیبت شوم که چنین کاری در اجزای من است (وَاللهُ اَعلَم). بهاءُالدّین وَلَد