بهاءُالدّین وَلَد
جزو دوم
فصل 89
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روح من به کالبد مشغول می ‏شد که سرم درد می ‏کند اِلی غَیْرَ ذلِکَ و بیرون می‏ غیژیداز زیر کالبد و من در وی نظر می‏ کردم گل های عقل و ادراک و روح می ‏دیدم و هر ساعتی بدین درخت می ‏زد و گل های وی می‏ ریخت و چون خوشه او را فرومی‏ کوفت چون از پوست کالبد بیرون آمدم هر صورتی که مرا می‏ شد خود را از آن بیرون می‏ کشیدم و در عالم الله و بی ‏چونی می ‏رفتم و در صفات الله می ‏رفتم خود را برافراشته که از همه رنج ها رَستم ناگاه الله را دیدم از پسِ عدم ایستاده و عدم را حاوی همه چیزها گردانیده و چیزها را از عدم بیرون می ‏آورد و من می‏ دیدم حاصل باز به صفات الله بازرفتم و به آثار سبزه و آب روان و شاهدان حُورگفتم تا این همه خوشی های خوشی را به یکدیگر اندر گشایم و هرچه صورت است می‏ شکنم و می ‏اندازم و مزۀ معانی بی‏ کیفیّت می‏ گیرم چنان که حقیقت روح است و یا چنان که الله است که هیچ چگونگی ندارد اکنون الله این عدم نامتناهی را معشوقه گردانیده است و صدهزار جمال و شهوت و عشق و محبّت و رأی و تدبیر و اختیارات و عاشق گشتن و عاشق نواختن و قوّت های گوناگون و انواع حیات و کربزی ها و حیل ها و کنارها و بوسه ها و مجالس خوش این همه را الله بر چهرۀ عدم کشیده است کسی باید که در عدم می ‏نگرد و در عشق او قطرات بر رخساره می‏ بارد و این ‏چنین عدم حاوی گردِ اجزای من است از شش جهت آخر این اجزای من چگونه بی‏ مونس و تنها باشد (وَاللهُ اَعلَم). بهاءُالدّین وَلَد