بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 82
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیْراً گفتم این دنیا همه را مستهلک کرد و این سحّارۀشیطانبه صدهزار غرور مهرهای دل پیشینیان را به هر شیوه از حقه ای سینه هایشان ربود شما کجا برآیید با او شما بگرد پیشینیان درنرسید این پایان‏ آبۀدنیاست که به شما رسید بدین خوشی است تا سرابه‏ اشچگونه بوده باشد از هر نباتی اوّلش سودمند و و خوش باشد اکنون شاد مشوید به هر لقمه که به شما درآید که آن لقمه شما را استوار می‏ کند تا رنج آن لقمه بکشید این آیت را می ‏خواند که‏ ثُمَّ مِنْ نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍگفتم شما مسافرید و خود را مقیمان می ‏دارید از آنکه نظرتان جز به دفع بلای حالی نیست و صحّت حالی نیست نه صحتتان خواهد ماندن و نه این بلا از شما دفع خواهد شدن این همه قرینان تو مسافرند از فکر و زبان و همه احوال هات چون همه در رفتن ‏اند و تو با ایشان قرینی چگونه است که تو می‏ نروی این محال باشد ای احوال پیشین ‏ات گذشته و احوال دیگرت نیامده تو چه فن می‏ زنی اگر سفر نکرده ای چرا می‏ گویی که فلان وقت چنین کرده بودیم و در فلان مرغزار و باغ بودیم همه از در گذشته خبر می‏ دهی موکّلان گورستان آمده ‏اند تا تو را به گورستان برند چون تو را آنجا برند مردگی گویند چون ایشان به نزد تو آیند پژمردگی گویند ثم من نطفة تو آن اندک بودی بسیارت کرد تو خوار بودی عزیزت کرد اگر خاک تو را بدان جهان کسی کند چه عیب باشد تو مگو که من متنعّمم گندگی را با من چه کار که اصلت گنده است ثمّ من علقة آن رنگ سپید را سرخ گردانیدیم و از آب سرخ رویت برانگیختیم اگر از خاکت سیاه‏ روی برانگیزند چه عجب هر کار که تو در جهان از بهر مرادی و شهوتی بکنی هم از آن وجه بر تو رنجی مستولی شود که تو را از ورزش آن پشیمان کند و تو را معلوم شود که آن راه راه رنج بوده باشد و به صورت خوشی نموده باشد پس راه رضای الله آن است که هرگز از آن پشیمانی نیست خواه گو رنج باش خواه آسایش چندین کس را به مرتبه رسانیدند و درم های خبر را از کیسه حواس او بیرون کردند تا تو از این مصادره بترسی و تخم خبر را در زمین بی‏ خبری نیندازی همه پیشنهاد تو چون زمین است تو چه دانی که از زمین چه بیرون آید صدهزار کید مختلف بیرون می ‏آید. اکنون نظر را بسیار در زمین خشک بی ‏مرادی و نومیدی منه که نظرها چون روزن هاست بر هر کدام معنی که گشاده کنی نظر را هم از آن معنی درآید در نظر وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد