بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 67
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُوْرٍ مِّنْ رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوْبُهُمْ‏ یعنی ویل مر قاسیه قلوب راست که خبر ندارند از دولت انشراح صدر، این همه نوحۀ جهان از بهر مال و فرزندان که می‏ کنند همه نصیب قاسیه قلوب است از نور، و شرح صدر آن است که اندکی چو از آن شرح صدر مر سَحرۀفرعونرا پدید کرد دست و پای‏درباختند چو برجرجیسافتاد مرقّعه وجود را به دست خرق بازداد چو برزکریّاعلیه السّلام افتاد بدو نیمه شدن در میان درخت روا داشت چو اندکییحییرا علیه السّلام کشف شد از نرگسانش آب چکان بود و سر در این راه غلطان داشت و شمّه ای مرموسیرا علیه السّلام پدید آمد خود را در دریا انداختن گرفت مرابراهیمرا چو روی نمود از آتش مفرش ساخت برخضروالیاسچو پیدا شد در جهان بی‏ قرار شدند چو برایّوبافتاد چندان رنج بر خود نهاد و تن خود را میزبانی کرمان ساخت، مریدان در این کلمات بی‏ هوش شدند که آیا عاقبت ما عجب چون شودیعنی عقل است که عاقبت ‏بین است و صابر است و صبر کردن و عاقبت‏ بینی و بارکشی کار مردان است نه آنِ زن که نفس زن است پس زن باید که زیردست باشد زیرا که خانۀ زیر زبر باشد یعنی زن اکنون درختی که در پردۀ غیب است چون در تحرّک می‏ آرند می ‏شکند و شکوفه‏ های او عقل و تمییز است و قدرت است که در جویبار کالبدت روان می‏ شود و می ‏فزاید وَ سِیْقَ الَّذِیْنَ اَتَّقَوْا یعنی چند در خارستان می ‏باشید شنوده ‏ایم که هندوان خود را در آتش اندازند شما نیز چون هندوان خود را چند در آتش حرص و تدبیر جهان می ‏اندازید و این را چندین گاه آزموده ‏ایت که هیچ حاصل ندارد آخر از این نیش کژدمان و زخم مارانتان سیری نمی ‏آید خود را به زخم دندان مار چند بار داده‏ ایت هنوز ملالتان نمی ‏گیرد اکنون زنجیر تعظیم و اعتقاد درست را در گردن خودافکنید خود شما را برکشید آن زنجیر تعظیم و آن اعتقاد درست تا رهایی یابید شما این حلقۀ پندرا به اختیار خود در گوش کنید تا کمر زرین قربت را بر میانتان ببندید اگر چه شما ریزه شوید و این درخت وجود شما افشانده شود و این ثمار عقل و قدرت و حرکت او به جای افتد و این عروس کالبد را چو پیرای های او بگشایند آخر به جایی دفن کنند و شما ندانید که از پردۀ غیب چگونه بدین جای می ‏آئید لاجرم از اینجا چون بروید هم ندانید که در پرده غیب چگونه باز می رود اگر نظر را در طلب کیفیّت آن صرف کنید نظرتان خلل گیرد چنان که در چشمۀ آفتاب که نور از وی برمی‏ جوشد تو آن نور را بینی که از آن چشمۀ قرص بیرون می‏ زند امّا آنچه در عین چشمه باشد نتوانی دیدن اکنون هریکی تان را به اصل فطرت بر کتم عالم غیب بستان ها و درجات نام زد کرده ‏اند یعنی هرکه فرمان‏ برداری کند این درجات مر وی را باشد و هرکه بی ‏اعتقادی کند و فرمان‏ برداری نکند او را دَرَک ها نام زد کرده ‏اند چون مؤمن سبقت کرد در ایمان و کافر بی‏ اعتقادی کرد لاجرم آن درجات را به غنیمت گرفت مسلمان از کافر. بهاءُالدّین وَلَد