میرزاده عشقی
هزل ها
شمارهٔ ۱۲ - در هجو خلخالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده در فربهی و چاقی، یک زبده سگ عالی گفتند (خلیلی)اش، بایست و همی دیدند بر هر که زند نیشی، با ضربت چنگالی نابود خلیلی چون ناچار شده بستند از پارچه خلخال، بر گردن آن شالی گویند که شد ممتاز، آن خرفه ز همسرها زآن روی دگر گردید معروف به (خلخالی) من خویش نمی دانم، بر گردن آنکو گفت گویا که همان باشد: خلخالی الحالی میرزاده عشقی