میرزاده عشقی
هزل ها
شمارهٔ ۹ - شعر و شکر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عامیان شعر تو با شکر، برابر می کنند عارفان زین وهم باطل، خاک بر سر می کنند کارگاه قند نبود، آن دهان کآید برون هر سخن، تشبیه آن بر قند و شکر می کنند کارگاه قند از یک درش، قند ار می برند از در دیگر چغندر، بارش اندر می کنند از دهانت هر سخن کاید برون، چون شکر است پس یقین رندان، به ماتحتت چغندر می کنند ای صبا برگیر ریش مدعی و گو ز من عنقریبا رندها، چرخ تو چنبر می کنند هیچ می دانی طرف گردیده ای با مردمی کت چغندر ریخته، هر چیز بدتر می کنند!! . . . . . . ای خدا این خلق، عطر مشک را بینند و باز با گل افیون دماغ خود معطر می کنند طعم شکر طبع «عشقی » را نهادند و همه بر علف های بیابان، حمله چون خر می کنند! خلق را پیغمبری نوح، باور نیست! لیک دعوی یزدانی از، گوساله باور می کنند! این وزیران را خیانت، ارث از «جانوسیار» مانده، «دارا» را فدا بهر «سکندر» می کنند!! میرزاده عشقی