میرزاده عشقی
غزل ها و قصیده ها
شمارهٔ ۵ - درد وطن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز اظهار درد، درد مداوا نمی شود شیرین دهان به گفتن حلوا نمی شود درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن این بستری ز بستر خود پا نمی شود می دانم ار که سر خط آزادگی ما با خون نشد نگاشته، خوانا نمی شود باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست لیکن چه چاره با من تنها نمی شود؟ تنها منم که گر نشود حکم قتل من: حاشا، چنین معاهده امضا نمی شود گر سیل سیل خون ز در و دشت ملک هم جاری شود؟ معاهده اجرا نمی شود مرگی که سر زده به در خلق سر زند من دربه در پی وی و پیدا نمی شود ایرانی ار به سان اروپاییان نشد ایران زمین به سان اروپا نمی شود زحمت برای خود کش که خود به خود اسباب راحت تو مهیا نمی شود کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما با نام مرده، مملکت احیا نمی شود من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک زاهد برو، معامله ما نمی شود ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب دردی ست درد ما که مداوا نمی شود مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است او را دگر به بادیه مأوا نمی شود جانا فراز دیده، عشقی است جای تو هرجا مرو، ترا همه جا، جا نمی شود میرزاده عشقی