صغیر اصفهانی
مثنوی ها
شمارهٔ ۳۸ - دف و مطرب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دف به کف مطربکی تیز هوش داشت چنین از ره معنی خروش کی عجب این جور و جفا تا بکی جور به این بی سروپا تا بکی خلق به یک حلقه غلامی کنند خود به بر خواجه گرامی کنند من که به صد حلقه غلام آمدم دایرهٔ عشرت عام ام دم چند خورم از کف مطرب قفا چند بر آرم گه و بی گه نوا این سخن از سوز چو آنساز گفت مطرب شیرین سخنش باز گفت نالی از این کت ز چه بنواختم من پی بنواختنت ساختم ناله ات ام د سبب و جد و حال من بهمین مایلم ای دف بنال ای دل دانا مکن از ناله بس دم مکش از ناله دمی چون جرس همچو دف از دوست خوری گر قفا آن ز وفا دان نه ز راه جفا چنگ وشت گر که دهد گو شمال همچو نی از بهر دل او بنال دل که به دلدار ننالد صغیر مشت گلش بیش مخوان دل مگیر صغیر اصفهانی